فضای مجازی | برابری امام و امّت
امام به نانوا گفته بود: همان نانی که به تمام مردم میدهی، به خانواده ما هم بده و اگر متوجه بشوم برای ما امتیازی قائل شدهای دیگر از شما نان نمیخریم.
به گزارش خبرگزاری رسا، صفحه اینستاگرام مرکز اسناد انقلاب اسلامی، به مناسبت سالروز درگذشت آیتالله جمی (۸ دی ۱۳۸۷)، روایتی از حساسیت امام خمینی به برابری مردم و مسؤولان را منتشر کرد که در ادامه میآید.
آیتالله غلامحسین جمی، از مبارزان نهضت اسلامی در آبادان و نماینده امام خمینی در این شهر، در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، درباره حساسیت ویژه امام خمینی نسبت به برابری مردم و مسئولین میگوید: روزی به همراه دو نفر دیگر از روحانیون برای دیدار امام به جماران رفتیم.
آیتالله غلامحسین جمی، از مبارزان نهضت اسلامی در آبادان و نماینده امام خمینی در این شهر، در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، درباره حساسیت ویژه امام خمینی نسبت به برابری مردم و مسئولین میگوید: روزی به همراه دو نفر دیگر از روحانیون برای دیدار امام به جماران رفتیم.
صبح زود به جماران رسیدیم. از راه دور آمده بودیم و گرسنه هم بودیم. در همان محله جماران قهوهخانهای بود. قرار شد برای خوردن صبحانه به آنجا برویم. یکی از همراهانمان را فرستادیم که از نانوایی نانی بگیرد و در قهوهخانه بیاورد تا صبحانه بخوریم. نان را گرفت و آورد، اما با یک حالت تعجب! گفتیم: چه شده؟ گفت: این امام چطور آدمی است؟ گفتیم: مگر چه شده؟
گفت: وقتی رفتیم که نان بگیریم، نانوا خودش برایمان تعریف کرد که آقا از وقتی که به جماران آمدند، نان منزلش را از اینجا میگیرند. امروز اول وقت کسی آمد و به من گفت: برای منزل آقا از اینجا نان میخرند؟ گفتم: بله. گفت: من از طرف امام آمدهام، آقا مرا فرستادهاند که به شما بگویم، مراقب باش.
همان نانی که به تمام مردم عادی این جماران میدهی، همان نان را به خانواده و منزل ما بده و اگر من متوجه بشوم که برای ما در نان دادن امتیازی قائل شدهای و نانهای بهتری از دیگران به ما دادهای، میگویم که دیگر از شما نان نخرند و دیگر اینجا نیایند. نانوا میگفت: ما دیگر اینطورش را ندیده بودیم. خیلی تعجب کرده بود. ما که این چیزها را میفهمیدیم، ارادتمان نسبت به امام بیشتر میشد./۱۰۱/۹۶۹/م
همان نانی که به تمام مردم عادی این جماران میدهی، همان نان را به خانواده و منزل ما بده و اگر من متوجه بشوم که برای ما در نان دادن امتیازی قائل شدهای و نانهای بهتری از دیگران به ما دادهای، میگویم که دیگر از شما نان نخرند و دیگر اینجا نیایند. نانوا میگفت: ما دیگر اینطورش را ندیده بودیم. خیلی تعجب کرده بود. ما که این چیزها را میفهمیدیم، ارادتمان نسبت به امام بیشتر میشد./۱۰۱/۹۶۹/م
ارسال نظرات